جدول جو
جدول جو

معنی تریک تریک - جستجوی لغت در جدول جو

تریک تریک
قطره قطره، کم کم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ دِ)
حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن. نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک
لغت نامه دهخدا
آواز جنبش عقربک ساعت، حکایت صوت عقربه های ساعت، (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)، آواز حرکت یکنواخت رقاصک یا پاندول ساعت و جز آن، تک تک
لغت نامه دهخدا
از اصوات، به معنای صدای زیر و با فاصله
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جنبش ناخواسته ی پلک، پرش نبض در قسمتی از بدن، کم کمک
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای شکستن تخته و برخوردن چیزی به حلب یا مشابه آن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای سوختن نرمه ی هیزم و سرشاخه های خشک درخت، صدای گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پرندگان کوچک مانند: گنجشک
فرهنگ گویش مازندرانی